گفتمان ولايت«سياسي . اعتقادي.فرهنگي»




بيست جمله طلايي و بر گزيده راجع به «9 دي» و «فتنه»


از حضرت آيت‌الله ‌اي را درباره «حماسه نهم دي» و «فتنه»، منتشر کرد:


* فتنه‌ها را بايد با روشنگري خاموش کرد. هر جا روشنگري باشد، فتنه‌انگيز دستش کوتاه ميشود. 1378/05/08


* فتنه‌انگيختن و بد دل کردن مردم نسبت به يکديگر، يکي از مواد برنامه‌اي است که دشمنان نسبت به اين ملت در نظر دارند. 1379/01/06


* دنياطلبان براي اينکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ايجاد ميکنند؛ جنگها، تبليغات دروغين، سياست‌بازيهاي ناجوانمردانه؛ اينها ناشي از همين دنياطلبيهاست. 1387/06/29


* در اوائل حوادث بعد از انتخابات 88 اولين کاري که شد، ترديدافکني در کار مسئولين رسمي کشور بود؛ در کار شوراي نگهبان، در کار وزارت کشور. اين ترديدافکنيها خيلي مضر است؛ دشمن اين را ميخواهد. 1388/09/04


* در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخيص دشوارتر است. البته خداي متعال حجت را هميشه تمام ميکند؛ هيچ وقت نميگذارد مردم از خداي متعال طلبگار باشند و بگويند تو حجت را براي ما تمام نکردي، راهنما نفرستادي، ما از اين جهت گمراه شديم. 1388/10/19


* فتنه معنايش اين است که يک عده‌اي بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در اين فضاي غبارآلود، دشمن صريح بتواند چهره‌ي خودش را پنهان کند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. 1388/10/29


* وقتي در داخل محيط فتنه، کساني با زبانشان صريحاً اسلام و شعارهاي نظام جمهوري اسلامي را نفي ميکنند، با عملشان هم جمهوريت و يک انتخابات را زير سؤال ميبرند، وقتي اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. 1388/10/29


* مهمترين هدف از حوادث دوران فتنه‌ي بعد از انتخابات 88 اين بود که بين آحاد ملت شکاف بيندازند؛ سعيشان اين بود. ميخواستند بين آحاد مردم شکاف بيندازند، و نتوانستند. 1388/11/19


* آن کساني که در مقابل عظمت ملت ايران، در مقابل کار بزرگ ملت ايران در انتخابات ايستادند، آنها بخشي از ملت نيستند؛ افرادي هستند يا ضد انقلاب صريح، يا کساني که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را ميکنند؛ ربطي به توده‌ي مردم ندارند. 1388/11/19


* شما ديديد فتنه‌اي به وجود آمد، کارهائي شد، تلاشهائي شد، آمريکا از فتنه‌گران دفاع کرد، انگليس دفاع کرد، قدرتهاي غربي، منافقين و سلطنت‌طلبها دفاع کردند؛ نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد که در مقابل همه‌ي اين اتحاد و اتفاق ناميمون، مردم عزيز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دي، در روز بيست و دوي بهمن، آنچنان عظمتي از خودشان نشان دادند که دنيا را خيره کرد. 1389/03/14


* بايد حواسمان را جمع کنيم، بفهميم که: «من نام لم ينم عنه»؛ اگر ما اينجا خواب برويم، جبهه‌ي دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نيست خواب رفته باشد؛ او بيدار است، عليه ما توطئه خواهد کرد. به نظر من، فتنه‌ي سال 88 هم همين بود؛ براي ما يک زنگ بود، يک زنگ بيدارباش بود. 1389/06/25


* گناه بزرگي که برخي از دست‌اندرکاران فتنه‌ها در کشور انجام ميدهند، اميدوار کردن دشمن است؛ دشمن را اميدوار ميکنند که ميتواند منفذي در بين مردم، در بين عوامل گوناگون، در بين مسئولان نظام باز کند. 1389/10/08


* مردم ما در مقابله‌ي با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دي در سرتاسر کشور مشت محکمي به دهان فتنه‌گران زد. اين کار را خود مردم کردند. اين حرکت يک حرکت خودجوش بود؛ اين خيلي معنا دارد؛ اين نشانه‌ي اين است که اين مردم بيدارند، هشيارند. 1389/10/08


* حادثه‌ي نهم دي يک حادثه‌ي عجيبي است؛ به خاطر دلبستگي مردم به نظام بود. اينها نشان دهنده‌ي اعتماد مردم است. متأسفانه ميشنويم همين طور در اظهارات مصلحت‌جويانه، مکرر ميگويند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ي مردم را برگردانيد! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع ميکنند. 1390/05/16


* در فتنه‌ي 88، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضيه‌ي عظيم نهم دي به راه افتاد. همان وقت بعضي از ناظران خارجي که از نزديک ديده بودند، در مطبوعات غربي نوشتند و ما ديديم، که گفته بودند آنچه در نهم دي در ايران پيش آمد، جز در تشييع جنازه‌ي امام، چنين اجتماعي، چنين شوري ديده نشده بود. اين را مردم کردند. حضور مردم اينجوري است. 1390/07/20


* يکي از خصوصياتي که در حادثه‌ي 9 دي هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزديک ميکند، مسئله‌ي عاشوراست. يعني در حوادث اول انقلاب هم محرّم پيش آمد و امام آن نکته‌ي عظيمِ عجيبِ تاريخي را بيان کردند: «ماهي که خون بر شمشير پيروز است». 1390/09/21


* 9 دي يک نمونه‌اي بود از همان خصوصيتي که در خود انقلاب وجود داشت؛ يعني مردم احساس وظيفه‌ي ديني کردند و دنبال اين وظيفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح اين بود که توي خيابان بيايند، نشان بدهند، بگويند مردم ايران اينند. 1390/09/21


* در قضاياي سال 88 که دشمن تصور مي‌کرد طراحي ده‌ساله‌ي او بر ضد جمهوري اسلامي به نتيجه رسيده است، ملت ايران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معن بين‌المللي زد؛ چه برسد به مزدوران داخلي آنها که در مقابل عظمت ملت ايران به حساب نمي‌آيند. 1391/10/27


* در مسئله‌ي انتخابات و غير انتخابات، همه بايد تسليم رأي قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکين کنند. آن حوادثي که در سال 88 پيش آمد ــ که براي کشور ضرر داشت و ضايعه‌آفرين بود ــ همه از همين ناشي شد که کساني نخواستند به قانون تمکين کنند؛ نخواستند به رأي مردم تمکين کنند. 1392/01/01


* دشمنان اين ملت، روز نهم دي را فراموش کرده‌اند آن کساني که فکر ميکنند در اين کشور يک اکثريتي خاموش و مخالف با نظام جمهوري اسلامياند، يادشان رفته است که سي و چهار سال است که هر سال در بيست و دوم بهمن، در همه‌ي شهرهاي اين کشور، جمعيتهاي عظيم به دفاع از نظام جمهوري اسلامي بيرون ميآيند و «مرگ بر آمريکا» ميگويند. 1392/03/14


 


 




ولايت محوري


مقدمه 


ولايت» مهم ترين اصل دراسلام و نگهبان توحيد، نبوت، عدالت ومعاد است. ولايت ازآن جهت مهم است که حفظ اصول دين اسلام در سايه ولايت وامامت امکان پذير است. ولايت و امامت، نگهبان دين است که از کج روي ها، انحرافات واز گرايش مردم به خرافات  جلوگيري مي کند.


درجلد دوم «كافي» از ميان ابواب كتاب « الايمان والكفر» در«باب دعائم الاسلام» احاديث متعددي درباره ولايت نقل شده است. امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد : « اسلام بر پنج چيز بنيان نهاده شد، برنماز، زكات، روزه، حج و ولايت و بر هيچيك از اينها چون ولايت توصيه نشده است، اما مردم چهار چيز را گرفتند و ولايت را رها ساختند .»


زراره از امام باقرعليه السلام نقل مي‏كند كه فرمود : « اسلام بر پنج چيز بنا شده است؛ نماز، زكات، حج، روزه و ولايت ». آنگاه زراره مي‏پرسد : كداميك از اينها برتر است؟ امام پاسخ مي‏دهد : ولايت افضل است؛ چراكه ولايت كليد آنها است و والي دليل و راهنما و مبين و مفسر آنها . « لأنّها مفتاحُهُنَّ و الوالي هو الدليلُ عليهِنَّ »


«ولايت و ولايت­مداري» در شيعه از جايگاه والايي برخوردار است؛ زيرا مكتب اهل­بيت(ع) نمايانگر اسلام ناب محمدي(ص) و تنها نماينده واقعي آن است و هر كس كه به وادي ولايت نزديك­تر و در ولايت­مداري استوارتر است، از اين چشمه­هاي معنوي بهره بيشتري خواهد برد.


قرآن كريم در عين اينكه ولايت را تماماً از آن خدا و منحصر در او مي­داند (أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ - شوري:9)، آن را براي پيامبراكرم(ص) و ائمه هدي(س) نيز اثبات كرده است (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ اَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ- مائده:55) و در همين راستا، اطاعت از اولي الامر را همانند اطاعت از خداوند متعال واجب كرده (نساء:59) و محبت­ورزي به اهل بيت را پاداش رسالت مي­داند (ِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى - شوري:23).


مفهوم ولايت‌محوري


محور يعني آن قطب و نقطه مرکزي که همه حرکت‌ها، اقدامات، موضع‌گيريها و تلاش‌ها بر حول آن سامان يافته و از آن الهام گرفته باشند. بنابراين ولايت محوري يعني در حوزه فردي، اجتماعي و سازماني، ولايت قطب و محور همه انديشه‌ها، رفتار، موضع‌گيريها و حرکت‌ها باشد و تمام نهادها و سازمان‌هاي مردمي و حکومتي، مديران و افراد خود را با ولي امر هماهنگ و همراه سازند. ولايت‌محوري حاصل نمي‌شود مگر آنکه مؤمنين و نهادها در همه ابعاد نسبت به جانشين خدا و تجلي‌بخش حاکميّت الهي، تعبد خردمندانه و تبعيّت کامل داشته باشند و به حکم همان عقلي که آنها را در برابر خدا تسليم و متعبد کرده، در مواضع فکري و اقدامات عملي تابع بي‌چون و چراي ولي امر باشند.


ولايت معيار سنجش و قبولي اعمال


ولايـت مـعـصـومـيـن (ع ) از اصـول کلي و اساسي اعتقادي و از ضروريات باورهاي ديني و شـرط اصـلي تـحـقـق ايـمـان و صـحـت اعـمـال مـؤ مـنـيـن اسـت . در مـيـزان مـحـاسبات الهي هم اعمال را با ترازوي ولايت ائمه (عليهم السلام ) مي سنجند و با معيار ولايت محک مي زنند. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:


لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَيْلَهُ وَ ص امَ نَه ارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَميعِ م الِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهرهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وِلا يَةَ وَليِّ اللّه فَيُو الِيَهُ وَ يَکُونَ جميع اعمال بدلالته ، م ا کَانَ لَهُ عَلَي اللّ ه حَقُّ في ثَو ابِهِ وَ لا ک انَ مِنْ اَهْلِ الاِْيم انِ.


اگـر مـردي شـبها به عبادت ايستد و روزها روزه گيرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگـار را حـج کـنـد و ولايـت ولي خـدا را نـشـنـاسـد تا موالات او کند و تمام اعمالش به راهـنـمـايـي او بـاشـد خـداونـد تـعـالي بـراي او ثـوابـي در نـظـر نـمـي گـيـرد و از اهل ايمان نمي باشد.


امـام خميني در چند بخش از شرح چهل حديث به اين مطلب اشاره دارند که قلب هاي خالي از اعـتـقـاد و ايمان به ولايت و اعمالي که بدون تطبيق با شريعت و ولايت انجام شده در قيامت هـيـچ بـهـره نـخـواهـد داشـت زيرا بر طبق احاديث ، اعتقاد به ولايت کلي پيامبر و امام معصوم (عـليـهـم السـلام ) هـمـان صـراط مـسـتـقـيـم اسـت و در قـيامت حضرت علي (ع ) صراط است و شيعياني که عملاً به ولايتش تمسک جسته اند به سلامت مي گذرند.


در فـرهـنگ قرآني و آموزه هاي ديني ولايت و حاکميت با تمام گـسـتـره مفهومي آن ذاتاً متعلق به خداوند متعال است که در حقيقتِ وجود پيامبر(ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام تجلي يافته است . ولايت در عالم مُلک و نشئه ظاهري خلقت در حکومت و فـرمـانروايي انبياء، پيامبر(ص ) و امامان (عليهم السلام ) نمود مي يابد. در عصر غيبتِ معصوم ، ولي فقيه سکان هدايت و رهبري جامعه اسلامي را به دست مي گيرد. از اين رو امام مـعـتـقـد اسـت ولايـت بـه مـعـنـي حـکـومـت ، شـعـبـه اي از ولايـت مـطـلقـه رسـول اکـرم (ص ) اسـت کـه با تمام اختيارات آن برعهده ولي فقيه قرار مي گيرد، پس ولايت فقيه استمرار ولايت رسول الله (ص ) و ولايتش شرعي و الهي است و مشروعيت نظام اسـلامـي رهـيـن فـرمـانـروايـي ولايـت فـقـيـه اسـت و فـرامـيـن و عزل و نصب هايش براي پيروان او و مسلمانان جامعه اسلامي لازم الاتباع است .


  اامات نظري ولايت‌محوري :


1 . شناخت شئون  ولايت


معرفت  وايمان به شئون ولايت  : معرفت نسبت به شأن مرجعيّت و کارشناسي در احکام و شريعت(تعليم و تبيين وحي الهي)- زعامت و رهبري-   قضاوت و فصل الخطاب بودن ولايت


2 . معرفت و شناخت ولي


پيامبر اکرم(ص) :مَنْ مََات وَ هُوَ لا يَعْرِفَ اِمََامَهُ ماََتَ ميِِتَهَْْ الجََاهِليَّه.هر کس بميرد و امامش را نشناسد ، به مرگ جاهليت مرده است . (بحارالانوار، ج 23، ص 77)


       و امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايد:        اَلاِمََامُ عَلَمٌ بين الله عَزّوجَلّ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ کاََنَ مُؤمناً وَ مَنْ اَنْکَرهُ کََان کََافراً.


امام واسطه بين خدا و خلق است ، هر که او را بشناسد مومن است و هر که منکرش باشد کافر است . (همان، ص 88)


3 . اسوه دانستن ولي -  سرمشق دانستن ولي در زندگي فردي و اجتماعي و در همه ابعاد و زمينه ها




اامات عملي ولايت‌محوري : 


1 . بيعت و اعلان وفاداري


2. محبت و مودت به ولي امر


3 . اطاعت عملي از ولي


4. خيرخواهي و نصرت


5 . حمايت و دفاع از ولايت فقيه


آثار و نتايج ولايت محوري:


1- بهره مندي از دين حقيقي خدا


2- مصونيت از تحريف دين


3- پاسداري از اسلام و انقلاب


4- بصيرت ديني و سياسي


5- تحقق حزب الهي و پيروزي بر دشمنان


6- دستيابي به وحدت حقيقي


7- بندگي و اطاعت از خدا


8- حرکت به سوي نور


9- قبولي اعمال


پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: وَالَّذِي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبيَّاً لَو اَنَّ رَجُلاً لَفَي اللهَ بِعَمَلِ سَبعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ لَم يَأتِ بِوِلايَهِْْ وَلِيِّ الاَمرِ مِن اَهلِ البَيتِ ما قُبِلَ اللهُ مِنهُ صَرفاً وَ لا عَدلاً. (ميزان الحکمه، ج 1، ص 162)


 


شاخص‏هاي ولايتمداري


الف. اخلاقي - پـيـروي از ولايـت مـعـصـومـان در حـوزه اخـلاق فـردي و اجـتـمـاعـي


پـارسـاتـريـن و مـتـقي ترين افراد جامعه اسلامي نزديک ترين انسان ها به ولايت هستند. زيـرا اراده الهـي را بـر خواسته هاي نفساني برگزيده اند و کارکردهاي اخلاقي خود را برمبناي آموزه هاي ولايت تنظيم کرده اند.


ب. سياسي ـ اجتماعي و مديريتي- احـيـاي ارزش هـاي اسـلامـي و تـحـمـل تمام سختي ها و فشارهاي رواني ، سـيـاسـي و اقـتـصـادي دشـمـن و تمسک به ولايت در حوزه اجرايي و مـديـريـتـي براي تحقق عدالت اسلامي و رعايت ارزش هاي اسلامي


ب1. اطاعت از روي اعتقاد و اخلاص ولايتمداري


فَلاَ وَرَبِّکَ لاَيُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَکِّمُوکَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَيَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً. (نساء: 65) به پروردگارت سوگند که ايمان نمي‏آورند مگر آنکه تو را درباره آنچه ميانشان مايه اختلاف است داور قرار دهند، آنگاه از حکمي که کرده‏اي در دل‏هايشان (اندکي) احساس ناراحتي نکنند و کاملاً سر تسليم فرود آورند.


وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ. (حجّ:11)


و از مردم كسي است كه خدا را شعاري عبادت مي­كند؛ پس اگر نعمتي به او برسد به آن عبادت آرام گيرد و اگر بلايي به او برسد به روي خود برگردد.


 اميرمؤمنان عليه‏السلام نيز ولايتمداري راستين را اين‏گونه بيان مي‏کند: به اهل‏بيت پيامبرتان نگاه کنيد و بدان سو که مي‏روند برويد و پي آنان را بگيريد و هرگز شما را از هدايت بيرون نبرده و به پستي و گمراهي باز نخواهند آورد. اگر ايستادند بايستيد و اگر برخاستند (و قيام کردند) شما نيز برخيزيد؛ بر آنان پيشي نگيريد که گمراه مي‏شويد و از آنان بازپس نمانيد که هلاک مي‏شويد.


ب2. همراهي کامل و در همه موارد


ولايتمداري راستين آن است که انسان ولايتمدار در برابر فرامين و انتظارات به حق ولي امر مسلمين، گزينشي عمل نکند و همراهي کامل با او در عمل داشته باشد ـ حتي آنجا که اجراي فرامين او با منافع فردي و يا گروهي‏اش سازگار نباشد نيز ـ با ولي مقتدايش همراه بوده و فرامين او را بر منافع شخصي يا حزبي‏اش ترجيح دهد و همه موضع‏گيري‏ها و حرکت‏هاي فردي و اجتماعي‏اش همسو با منويات ولايت امر و رهبر مورد قبول او و ساير مسلمانان باشد.


قرآن کريم تبعيض در ايمان و گزينشي عمل کردن را برنمي‏تابد و اين‏گونه رفتار را مورد تأييد قرار نمي‏دهد: نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن‏يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِکَ سَبِيلاً.(نساء:150) به برخي ايمان مي‏آوريم و بعضي را انکار مي‏کنيم و مي‏خواهند ميان اين دو، راهي براي خود برگزينند (و سخت در اشتباهند).


مأمون رقّي مي‏گويد من در محضر مولايم امام صادق عليه‏السلام نشسته بودم. سهل‏بن حسن خراساني بر امام وارد شد و سلام کرد، آنگاه نشست و به امام عليه‏السلام گفت: يابن رسول اللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ! شما اهل رأفت و رحمت و خاندان امامت و ولايتيد، چه شده است که از حق خود رويگردان شده و در خانه نشسته‏ايد؟ شما در خراسان صدهزار شيعه داريد که ـ اگر قيام کنيد ـ در برابر شما و براي دفاع از شما شمشير خواهند زد. امام به مرد خراساني فرمود: برخيز و در ميان آتش در تنور بنشين؛ مرد خراساني گفت: اي مولايم يابن رسول‏اللّه‏! مرا با آتش عذاب مکن و از من درگذر، خدا از تو درگذرد. امام عليه‏السلام فرمود: مگر تو را به کشته شدن واداشتم؟! در اين هنگام، «هارون مکي» بر امام عليه‏السلام وارد شد و نعلين بر دستش بود و گفت: السلام عليک يابن رسول‏اللّه‏! امام عليه‏السلام به او فرمود: نعلينت را زمين بگذار و درون تنور آتش برو، او نيز بي‏درنگ نعلينش را زمين گذارد و به درون آتش تنور رفت و در وسط آن نشست؛ و امام عليه‏السلام در اين هنگام به مرد خراساني روي آورد و فرمود: در خراسان چند نفر مانند ايشان را مي‏يابي؟ گفت: به خدا سوگند، حتي يک نفر مانند او را نمي‏يابم، نه به خدا سوگند، يک نفر مانند او را نمي‏يابم! آنگاه امام صادق عليه‏السلام فرمود: ما در زماني قيام نمي‏کنيم که حتي پنج نفر يار وفادار براي خود نمي‏يابيم؛ و ما خودمان مي‏دانيم که کي وقت قيام است.


 ب3. پرهيز از توجيه‏گري


امام صادق عليه‏السلام در روايتي، شيعياني را که اهل توجيه و تفسير به رأي بودند و سخنان آن حضرت را به سود خود و گروه و دسته خود توجيه و تفسير مي‏کردند و آن را از محتواي اصلي و مورد نظر امام عليه‏السلام منحرف مي‏ساختند، مورد نکوهش شديد قرار مي‏دهد و مي‏فرمايد: گروهي مي‏پندارند که من امام آنها هستم، سوگند به خدا! من امام آنها نيستم؛ خدايشان لعنت کند، هر چه را من پنهان مي‏کنم آنان افشا مي‏کنند (و از آن به سود خود استفاده مي‏کنند). من هر سخني که مي‏گويم، آنها (سخنانم را توجيه کرده و تفسير به رأي مي‏کنند و) مي‏گويند مقصود امام چنين و چنان است. (وَاللّه‏ُ ما اَنَا لَهُمْ بِاِمامٍ. اِنَّما اَنَا اِمامُ مَنْ اَطاعَني) سوگند به خدا، من امام آنان نيستم. من فقط امام کساني هستم که (بدون چون و چرا و هرگونه توجيه‏کاري،) از من پيروي کنند.


 امام صادق عليه‏السلام به آيه «اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه‏َ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْکُمُ اللّه‏ُ»استشهاد کرد. در اين آيه، خداوند به تلازم ميان محبت و ولايت اشاره کرده است؛ به اين صورت که از يک سو دوستي راستين خداوند را مستم اطاعت و ولايت پيامبرش اعلام داشته و از آن سوي، ولايت و اطاعت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را موجب «محبوب خدا شدن»، دانسته است.


پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد: خداوند، ولايت و محبت ائمه از اهل‏بيتم را روزي هر کس گرداند، در حقيقت او به خير دنيا و آخرت رسيده است. پس کسي نبايد در بهشت رفتنش ترديد داشته باشد. در محبّت اهل‏بيتم، بيست ويژگي و اثر نهفته است که نيمي از آن مربوط به دنيا و نيمي از آن مربوط به آخرت است. ده ويژگي مربوط به دنيا عبارتند از: زهد در دنيا، حرص و ولع در انجام عمل صالح، پارسايي در دين، عبادتِ همراه با شوق وافر، توبه پيش از مرگ، سحرخيزي و شب زنده‏داري، نااميدي از آن چه در دست مردم است، نگهباني از حريم دين خدا، بغض نسبت به دنياي مذموم و بخشش و سخاوت.


مهم­ترين شاخصه­هاي ولايت­مداري عبارتند از: بصيرت، محبتي كه از بصيرت و شناخت حاصل مي­شود، اطاعتي كه نشانه محبت واقعي است و صبري که با بصيرت گره خورده است. آن دسته از افرادي كه ادعاي ولايت­پذيري، محبت­ورزي به ولايت، استقامت و پايمردي در همراهي با وليّ­خدا و در يك كلام ولايت­مداري دارند، بايد بدانند تنها زماني حق ولايت را تمام و كمال به جاي آورده، از جفاي خواسته يا ناخواسته به آن نجات مي­يابند كه در دوستي خود صادقانه رفتار كرده، گوش به فرمان باشند. تقويت بنيه ديني، پيروي از فرامين الهي و پرهيز از گناه و دنياطلبي تقويت­كننده درجه محبت نسبت به ولايت است.



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Cheryl شرکت ایزوگام دو فروش ،خدمات ومشاوره گیت فروشگاهی CHEAT CODES WALLPAPER چشم انتظارم نماشويي بج سینه یا badge مکنونات مکتوب Bryan